همه گناهانم را میبینی؛ اما هر بار، با مهربانی بیشتر از پیش، مرا به خود میخوانی؛ به خانه امن خویش میسپاری تا عطر خداوندیات را از جانم لبریز کند. به گلدستههای مسجد سپردهای، بهترین آوازهای داوودی را اذان کنند و در گوش ما، حضور مهربانیات را زمزمه کنند. من، سراپا تسلیم، به شوق زیارت عطر خداوندیات، پیشانی خویش به سجده میسایم و با اشک، درِ رحمت بیپایان تو را میکوبم که: «الهی العفو، الهی...».